سوشیانت

گفت و شنودی با تو

سوشیانت

گفت و شنودی با تو

الف

همه ما یه وقتایی احساس اهمیت می کنیم ، فکر می کنیم خاص هستیم و تمامی موهبت خداوندی در وجود ما به ودیعه نهاده شده است . هر روز صبح که از خواب بیدار می شویم با رجوع به مجلات خودشکوفایی همچون موفقیت ، شادکامی و... بارها و بارها به خود القاء می کنیم که تو اشرف مخلوقات هستی ، تمامی کائنات جهت خدمت به تو خلق گردیده اند . به خود ایمان بیاور . آری ضمیر ناخودآگاه همچون کودکی است که هرآنچه بگویی ، می پذیرد . ایمان می آورد و دنیایت را بر آن اساس می سازد . ولی آیا براستی تنها با تصور اشرف مخلوقات بودن ، بر اریکه سلطنت تکیه خواهیم داد . اینجاست که من نیز چون دیگران اغلب همچون بادکنکی پرباد در آستانه ترکیدن قرار گرفته ام . براستی که شعر به ظاهر کودکانه شل سیلور استاین مصداق روشنی یافته است.
پرهمیت
روزی"الف" گفت به "سین"
بدون من- هیچ میدونین،
دریا تبدیل به "دری" می شه
پروانه تبدیل به "پرونه" می شه
جهان و افلاک هم بدون من
دیگه نمی تونن باقی بمونن.
"سین"که دید"الف" باد به دماغ شده
گفت: "حتی همون دری هم می تونه جوشن و خروشن شه ،
پرونه هم می تونه مثل قبل پروز کنه
جهن و فلک نیز همیشه می مونه ،
بله، بدون تو هیچ کس در نمی مونه ."
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد